آشنايي با عرفان اسلامي (قسمت آخر)
محمد كاظم حقاني فضل
تفاوت عرفان عملي و اخلاق چنان كه گفتهاند موضوع علم اخلاق، نفس انسان از حيث اتصاف به صفات مختلف و ملكات مذموم و ممدوح ميباشد و مسائل آن نيز شامل همان صفات و ملكات و تبيين حقايق و روابط آن صفات و انشعاب برخي از برخي ديگر و علل حصول ملكات و يا چگونگي زوال آن صفات ميباشد.[26]در حالي كه موضوع عرفان عملي و مسائل آن حيطه ديگري دارد و به بحث از روابط انسان با خود، جهان و خدا ميپردازد و فقط سيستمهاي اخلاقي مذهبي روابط انسان با خدا را در نظر قرار ميدهند و ساير مكاتب اخلاقي چنين نيستند. ثانياً اخلاق، ساكن است در حالي كه عرفان نوعي حركت و پويايي است و نقطة آغاز و پايان دارد. و صراطي وجود دارد كه بايد پيموده شود و طي هر منزلي بدون طي منزل قبلي ناممكن است ولي در اخلاق نيازي به اين كه ترتيبي در اتصاف به فضايل اخلاقي باشد نيست. و بالاخره عناصر روحي اخلاقي محدود به معاني و مفاهيمي هستند كه غالباً شناخته شدهاند ولي عناصر روحي عرفاني بسيار گستردهتر و وسيعتر است كه در خلال مجاهدات حاصل ميشود و مردم از اين احوال بيخبرند.[27] جايگاه عرفان در قرآن و سنت چنان كه گفته شد مراحل آغازين عرفان، برگرفته از آموزههاي ديني هم چون زهد، توكل، اخلاص و... ميباشد و نيز چنان كه در تاريخچه آمد عرفاي فراواني سعي در نزديكي عرفان با شريعت داشتند و هر چند درباره توفيق يا عدم توفيق ايشان بحث كرد ولي آن چه قطعي است اين است كه بسياري از مسائل و مباحث عرفاني دقيقاً از متن دين اسلام برداشت شدهاند. آيات بلند قرآن كريم درباره توحيد، برداشتهاي ابتدايي و ساده از توحيد را به كناري مينهد و ما را به فهم عرفا از توحيد نزديك ميكند. همانند: «أينما تولّوا فثم وجه الله» (بقره، 115) به هر طرف رو كنيد چهرة خدا آن جاست. «نحن اقرب اليه منكم» (واقعه، 85) از شما به او (ميت) نزديكتريم، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن» (حديد، 3) و آيات ديگر. در مورد سير و سلوك و طي مراحل قرب حق تا آخرين منازل، كافي است به آيات درباره «لقاء الله» و «رضوان الله» و يا آيات مربوط به وحي و الهام و مكالمه ملائكه با غير پيامبران و داستان معراج پيامبر رجوع كنيم. در قرآن سخن از علم لدني و افاضي آمده است. و از تسبيح ذرات جهان سخن رفته است. و اين همه به جز روايات و خطبه ادعيه است. دعاي كبير، دعاي ابوحمزه، مناجات شعبانيه، دعاهاي صحيفه سجاديه و بالاخره دعاي عرفه امام حسين ـ عليه السّلام ـ . در حديث قرب نوافل نيز آمده است كه بنده در اثر عبادت به مقامي ميرسد كه خداوند گوش و چشم و لسان و دست آن بنده ميشود. كه با آنها ميبيند و ميشنود و سخن ميگويد.[28] آياتي كه از محبت خدا و بندگان سخن به ميان ميآورند نيز از ريشههاي مباحث عرفاني است.[29] [30] و نيز ميتوان به احاديث فراواني كه درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است اشاره نمود.[31]عرفان اسلامي در مقايسه با ساير مكاتب عرفاني از آن جا كه قرآن و سنت جزو منابع عرفان اسلامي هستند، بديهي است كه عرفان اسلامي برتري خاصّي نسبت به ساير مكاتب داشته باشد كه اين نكته با نظري اجمالي، به برخي از مكاتب عرفاني روشني بيشتري خواهد يافت. هر چند عرفاي مسلمان از تمامي اين مكاتب بهره بردهاند ولي آن چه باعث مزيت و رجحان ايشان است، آموزههاي دين اسلام ميباشد. صوفيان و عرفاي مسلمان برخلاف راهبان مسيحي، ازدواج كرده و صاحب زن و فرزند بودهاند و به تعبير ديگر در جامعه حضور داشتهاند و نيز پيروان ساير مذاهب و اديان را به آساني تحمل ميكردند، عشق در عرفان مسيحي منحصر به اقنوم دوم از اقانيم ثلاثه است كه حضرت مسيح ميباشد ولي عشق در اسلام طريق و وسيلهاي است كه عارف را به اتحاد و فنا و ذات حق ميرساند. در قياس با تعاليم هنديان، نيز ميبينيم كه موضوع خدا و بقاي نفس و زندگي اخروي در آن مكاتب مورد تأكيد نيست. بودائيها فقط تربيت اخلاقي و تصفيه باطن را در نظردارند و در واقع صرفاً خويشتنسازي است ولي عارف در پي رسيدن به خداست. هدف رياضتهاي هندي رهايي از بدبختيهاي زندگي است چرا كه زندگي را شوم ميدانند، ولي در تصوف اسلامي، زندگي را مقدمة اهداف والاي خود ميدانند و بهرهوري از غرايز را پس از طي مراحلي، مخالفت تعاليم روحي نميدانند و در تعاليم هندي فنا آخرين هدف است در حالي كه در عرفان اسلامي فناء پايهاي براي «بقاء بالله» است و در تصوف اسلامي به جز مواردي اندك سخن از فناي صفت است، در حالي كه در بودايي نفي ذات مراد است و بالاخره در آموزههايي هنديان بر سر عشق و عواطف، پا نهادهاند و به انهدام كامل وجود رواني و ذهني رسيدهاند. در مقايسه با افلاطونيان نيز عليرغم شباهتهاي فراوان به اميد اعتقاد آنها به خدايان متعدد و عقيده به تناسخ اختلاف در تفسير وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتري عرفان اسلامي مشهود است. برخي از تفاوتهايي كه در بالا ذكر شد در مقايسه ميان عرفان اسلامي با باورهاي گنوسي، آيينهاي چيني، و اديان و مكاتب ايران باستان نيز به چشم ميآيند.[32]نتيجه با نظر به آن چه آمد، مشخص ميشود كه اولاً عرفان ريشه در فطرت و دين فطري دارد، و در ميان اقوام و اديان ديگر نيز وجود دارد. ولي عرفاي مسلمان با بهرهگيري از آموزههاي اسلام و همراه كردن انديشههاي خود با فلسفه، عرفان نظري و عملي را اغناي خاصي بخشيدند. و از قرن هفتم و با ظهور ابن عربي عرفان نظري تبديل به يك علم منسجم شده است، كه در مقايسه با ساير مكاتب عرفاني از امتيازات ويژهاي برخوردار است. آخرين كلام اين كه دانش عرفان از آن جا كه موضوعش به ذات و اسماء خداست و هدفش رسيدن به توحيد ميباشد، برترين علم شمرده شده است. و به گفتة قيصري هر چند مقام و حكمت نيز از خداوند بحث ميكنند ولي در آن دو علم از كيفيت وصول بنده به خدا بحث نميشود. در حالي كه هدف از تحصيل همة علوم و انجام طاعات همين يك نكته است.[33]
منابع و مآخذ
[26] . ر.ك: مشكيني، علي، دروس في الاخلاق، نشر الهادي، قم، 1374، ص 8. [27] . ر.ك: مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، ص 86 ـ 88. [28] . ر.ك: كليني، محمد بن يعقوب، الاصول من الكافي، دار الكتب الاسلاميه، تهران، 1365، چ چهارم، ج 2، ص 352، حديث 7 و 8. [29] . مانند آيات 31 آل عمران، 54 سوره مائده، 165 سوره بقره. [30] . ر.ك: مطهري، همان، ص 100 ـ 108. [31] . ر.ك: ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، مؤسسه دار الحديث، بيروت لبنان، 1419، ج 5، ص 1876، 1883؛ و نيز براي مطالعه بيشتر درباره اين روايات و تفسير آنها ر.ك: طباطبايي، سيد محمد حسين (علامه)، طباطبايي، الميزان، مؤسسه اسماعيليان قم، 1371، چ 5، ج 6، ص 162 ـ 194 كه تفسير آيه 105 از سوره مائده ميباشد. [32] . ر.ك: يثربي، سيد يحيي، عرفان نظري، ص 79 ـ 111. [33] . ر.ك: همان، ص 221.
پايان
تهيه و تنظيم : حسين الهي مقدم
دانشجوي كارشناسي ارشد عرفان اسلامي
استاد راهنما: دكتر محي الدين قنبري
۱۳۸۷-۰۲-۰۸
۱۳۸۷-۰۲-۰۳
بیوگرافی استاد دانشمند و محقق توانا محترم نجیب مایل هروی
به قلم: دكتور شمس الحق آريانفر
پژوهنده ژرف نگر و محقق تواناي عرصه عرفان ، تاريخ و فرهنگ، استاد نجيب مايل هروي ازنخبگان و فرزانگان طراز اول پهنه دانش وپژوهش افغانستان است. نجيب مايل بيشترين دوره آموزش و پژوهش خويش را در ايران سپري نموده است و همين اكنون به عنوان دانشمند طراز ا ول درحلقه هاي دا نشي وتحقيقاتي ايران معرفي و مورد حرمت است . تاجايي كه آثار وآفريده هايش در بازار هاي كتاب ايران ناياب است. در داخل افغانستان دانشمندان و پژوهندگان كشور، با شخصيت وآثار نجيب مايل هروي، آشنايي تمام دارند ، ولي در حلقه هاي جوانان به گونه بايسته معرفي نگرديده است. مجله كيهان فرهنگي۱۵سال قبل در شماره ۶ آذر ماه 1۳۷۰ در مصاحبه اي كه بانجيب مايل هروي داشت؛ درمعرفي مقام علمي، كاري، وآفرينشي ايشان چنين مي نويسد: "استاد گرانمايه ، نجيب مايل هروي يكي از محققان شايسته در نقد وتصحيح متون كلاسيك است ، ايشان باتاليف و تصحيح وبررسي بيش از ۳۰ كتاب ارزشمند ونگارش صدها مقاله مهم پرداخته اند." مي دانيم كه طي سالهاي اخير، شماركارهاي عظيم علمي اواز۵۰ اثرتجاوزنموده است.جستاري درآثارتاليفي و تحقيقي نجيب مايل هروي، ژرفا و گستره كاراين دانشمند را به روشني هويدا مي سازد، دانشمندي كه بسيار اندك مي خوابد و مي خواهد لحظه لحظه حيات را در راستاي ايجاد وتحقيق به سود فرهنگ ومعنويت ملت ومردمش سپري كند. باري درمشهد ازدوستي كه ازهرات بود خواستم، مرا تا رسيدن نزد استاد مايل ياري وهمراهي نمايد. گفت: ساعت ۱۲ شب مي رويم.گفتم درين ساعت همه خواب اند، نبايد مزاحمت ايجاد نماييم.آن دوست كه هميشه نزد مايل مي رفت و شايد طي چند روز اقامتم درمشهد ، آرزوي ديدار را ا زجانب من به او رسانيده بود گفت: نه او بيدار است، پيش از ساعت۲يا۳ به خواب نمي رود. وقتي ساعت۱۲ شب به ديدارش رفتيم، راستي دركتابخانه بزرگ خود،درميان كتاب ها غرق بود، ازاين كه آدم خورد جثه ونحيف است به مشكل مي شد درميان كتابها پيدايش كرد. به هر حال استاد مايل با تسلط كم نظيري كه به اصول نقد وپژوهش و زبان عربي دارد ، كهن ترين و ارجناكترين ميراث هاي معنوي مارا درزمينه فرهنگ وعرفان ، موشگافانه تصحيح و بررسي وآماده چاپ نموده است كه در نبود چنين فدايي دا نش وفرهنگ وعالم بزرگ ، به يقين ساليان دراز از استفاده اين آثار محروم مي ما نديم. استاد نجيب مايل هروي در روشنايي آثارش تاكنون درجامعه فرهنگي وعلمي ما به گونه مختص معرفي نگرديده است . آنچه را دراين جستار مي خوانيد، نتيجه ديدار وصحبت مستقيم نگارنده ومشاهده يكايك آثاري است كه مولف براي نگارنده نشان داده است. ازآن زمان تا اكنون يك دهه واندي مي گذرد به يقين، آثار زياد ديگري كه دردست تاليف داشت، ازچاپ برآمده است كه دانشيان درخواهنديافت. نجيب مايل هروي نخستين كتابش را درسال ۱۳۵۷ درمشهد عرضه نمود. وآن تصحيح وچاپ - نزهه الارواح״ اثر امير حسين غوري هروي است. آثار او درتاليف وتصحيح: - مجموعه آثار فارسي، شيخ تاج الدين اشنوي، چاپ ۱۳۶۱ تهران. - فهرست كتب خطي كتابخانه آستان قدس رضوي. جلدنهم باهمكاري علي اردلان مشهد ۱۳۶۱ - رشف الالحاظ في كشف الالفاظ (فرهنگ مصطلحات اشعار صوفيه) ازشرف الدين حسين الفتي شيرازي. - العروه لاهل الخلوه والجلوه ازاحمد بن محمد بن احمد بيانكي معروف به علاء الدوله سمناني. نشر سال ۱۳۶۲ - پيربيابانكي ״ نجيب مايل هروي״ كتاب پژوهشي درنقد آرا وآثار سمناني. - مناهيج السيفيه محمد خويي، تهران سال ۱۳۶۳ - آداب المريدين، ابو النجيب سهروردي، ترجمه عمر بن عمربن احمد شيركان تهران انتشارات مولي ۱۳۶۳ - الاصول العشره، نجم الدين كبري، ترجمه وشرح فارسي عبدالغفور لاري تهران انتشارات مولي ۱۳۶۳ - مجمعالبحرين، شمس الدين ابرويي، تهران ۱۳۶۴ - عوارف المعارف، نجيب مايل هروي، چاپ شده درنشريه دانش ۱۳۶۴ رشف النصايح الايمانيه في كشف الفضايح اليونانيه، شهاب الدين عمر سهروردي، تهران، چاپ نشريه بنياد ۱۳۶۴- صنايع البدايع سيفي بخاري چاپ شده درنشريه دانش، پاكستان سال ۱۳۶۶ - مونس العشاق. عربشاه يزدي، تهران، انتشارات مولي ۱۳۶۶- معارف سلطان ولد، انتشارات مولي سال ۱۳۶۷- نقد وتصحيح ومتون، نجيب مايل هروي، انتشارات آستان قدس رضوي ۱۳۶۹- مصنفات فارسي، علاو الدوله سمناني، تهران انتشارات علمي وفرهنگي ۱۳۶۹- مقامات جامي، عبدالواسع باخرزي تهران انتشارات سرّني ۱۳۷۱- خاصيت آينكي ( نقد حال وگزيده آثار فارسي عين القضات همداني) نجيب مايل هروي تهران انتشارت سرّني ۱۳۷۴. - تاريخ وزبان درافغانستان، نجيب مايل هروي. - بگذار تا ازاين شب دشوار بگذریم، نجيب مايل هروي. - اندرغزل خويش نهان خواهم گشتن، (سماع نامه هاي فارسي) به اهتمام نجيب مايل هروي. - فرهنگ واژگان نظام خانقاهي، نجيب مايل هروي. - في حقيقت العباد، شيخ اشراق، به اهتمام نجيب مايل هروي. -درشبستان عرفان (چهاررساله منقول ومنثورعرفاني) به اهتمام نجيب مايل هروي- شرح فصوص الحكم خوارزمي كه دوبار درتهران چاپ گرديده است. - العجايب الغربي في مشكلات شيخ محي الدين بن عربي كه دفاعيه است برآراي معترضان ابن عربي. - المصباح في التصوف، شيخ سعدالدين حمويه به اهتمام مايل هروي. - قلب المنقلب، شيخ سعدالدين حمويه به اهتمام مايل هروي. - رباعيات، شيخ سعدالدين حمويه، به اهتمام مايل هروي. - كتاب آرايي درتمدن اسلامي. نجيب مايل هروي چاپ مشهد. - تبديلات زباني درتاريخ زبان فارسي، نجيب مايل هروي. - روح الارواح في شرح اسماء الملك الفتاح، شرح ارزشمند بانثرشاعرانه پيرامون اسماء الحسني، اهتمام نجيب مايل هروي. - نفخه الاروح وتحفه القبوح، ازمحي الدين جلدي، اهتمام نجيب مايل هروي. - مناقب الصوفيه، از ابومنصور قبادي مروزي. - معراج نامه، ازابنسينا باتحرير آن درقرن هشتم هجري ازشمس ابراهيم ابرقوهي. عمده الكتاب، ازابن باديس. - رسايلي، ازرشيدالدين فضل الله همداني ومحمد طوسي ودواني والهي اردبيلي . - تاجالتراجم فيتفسيرقرن الاعاجم كه ازمهمترين تفاسيرقرآن درزبان فارسي است. - عرفان بخارا، تاليف پيرامون زمينه هاي عرفان اسلامي دربخارا وماوراء النهر. - فلسفه ستيزي درتمدن اسلامي تاليف- ده رساله مترجم از ابن عربي اهتمام نجيب مايل هروي- مصنفات فارسي، علاءالدوله سمناني به اهتمام نجيب مايل هروي
در كنار اين آثار و برخي كتا بهاي ديگركه در سا لهاي اخير چاپ شده ونتوانستيم نام آنها را بدست آريم، و كتابهايي كه زير چاپ و دردست تاليف وتصحيح دارد ״مجموعه رسايل فارسي״ كه درمعرفي آثار ونسخ خطي اختصاص داردو از سوي بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي انتشارمي يابد نيز زيرنظرمايل هروي نشر ميگردد . استاد نجيب مايل هروي دانشمندي است آز اده كه با مناعت و استغنا زيست دارد. عاشق عدالت اسلامي وبرابري انساني است از اين رو وقتي تعصب وكوتاهنگري هارا مي نگرد برافروخته مي گردد وآن ا عمال و كنش ها را به نفرين مي گيرد. كتاب تا ريخ و زبان در افغانستان در همين زمينه نگاشته شده است. طول عمر وپرباري قلم وانديشه استادمايل را از بارگاه خداوند متعال استدعا داريم. عمرش دراز وكلكش پرفيض وتوانا باد.
گروه كارشناسي ارشد عرفان اسلامي دانشگاه آزاد اسلامي نيشابور
تهيه و تنظيم : حسين الهي مقدم
۱۳۸۷-۰۱-۳۰
آشنايي با عرفان اسلامي (قسمت دوم)
تعريف عرفان نظري: عرفان نظري، در واقع جهان بيني عرفاني است يعني نظري كه عارف درباره جهان و هستي دارد[8] و علمي است شبيه فلسفه كه درباره خدا و جهان و انسان بحث ميكند ولي تفسير او با فلسفه متفاوت است. زيرا در نظر عارف جز خدا هيچ چيز اصالت ندارد.[9] و به تعبيري كه قيصري در مقدمه خود بر تائيّه ابن فارض آورده است: «عرفان عبارت است از علم به خداي سبحان از حيث اسماء و صفت و مظاهر آن و احوال مبدأ و معاد و حقايق عالم و كيفيت بازگشت آنها به حقيقت واحد يعني ذات احديت، و نيز معرفت طريق سلوك و مجاهده براي رهاسازي نفس از تنگناهاي قيد و بند جزئيت و پيوستنش به مبدأ خويش و اتصاف به نعت اطلاق و كليّت».[10] با اين بيان فايده عرفان هم مشخص ميشود كه همان وصول به حق و شهود قلبي حقيقت وجود و فناء در حضرت اوست.[11]
موضوع عرفان: نويسنده تمهيد القواعد لازم ميداند كه موضوع اين علم به لحاظ مفهومي عامتر از تمام موضوعات باشد و از جهت حيطه و گستره. اتم از ديگر موضوعات و علوم باشد و نيز آشكارترين معنا براي انسان و ابتداييترين تصور و تعقل باشد. و تمامي اين صفات را در كلمة وجود مطلق گرد آمده ميبيند.[12] قيصري نيز موضوع علم را ذات احديث و نصرت ازلي و صفات سرمدي او ميداند.[13] شايد بتوان گفت از آن جا كه در بينش عرفا، وجود و موجود حقيقي همان ذات احدي و صفات و نعوت اوست و به جز او، در ديار هستي، حقيقتي نيست، پس بحث از ذات حضرت حق بحث از تمام عالم هستي است و لذا هرچند تعبير قيصري با تعبير ابن تركه تفاوت دارد ولي مراد هر دو يكي است.[14]
مشخصات عرفان: قيصري ميگويد مسائل عرفان عبارتند از چگونگي صدور كثرت از حضرت حق و چگونگي بازگشت اين كثرتها به او و بيان مظاهر اسماء الهي و نعوت رباني و كيفيت بازگشت اهل الله به سوي او و نحوه سلوك و مجاهدات و رياضات اهل الله و بيان نتايج دنيوي و اخروي يكايك اعمال و افعال و اذكار به گونهاي كه در عالم حقيقت و واقع، ثابت است.[15] همين مطلب را ابن تركه در تمهيد القواعد با عبارتي موجز بيان كرده است.[16] در عرفان علم تنها كافي نيست. و عمل اساس كار است و علم محصول عمل محسوب ميشود و لذا عرفان به عملي و نظري تقسيم ميشود. عرفان جهان خارج را واقعي دانسته و براي آن وحدتي حقيقي قائل است كه هم داراي ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقيقت محض است. عرفا در عين پذيرش استدلال و علم حصولي، اصالت را به ارتباط حضوري و شهودي بين انسان و حقيقت ميدهند. هدف عارف رسيدن به حقيقت واحد عيني و اتحاد با آن و فناء در آن است. و بقاي انسان را در همين وصول و اتحاد ميبيند. و البته در اين راه رياضت و مجاهده است كه انسان را به هدف ميرساند. عشق جزو مسائل اساسي عرفان است.[17] عشق از تمام مخلوقات سريان ميكند، در ذات حق نيز عشق است كه تجلي ميكند و عالم خلق ميشود. محور جهان بيني عرفاني وحدت وجود است و خلق جهان نيز با تجلي واحد صورت ميگيرد. عالم به بهترين وجه ممكن خلق شده است (نظام احسن). انسان جزو مهمترين مباحث عرفان است. انسان مظهر تام و تمام خداست. عالم كبير است و در مقابل جهان، انسان صغير است. آدمي پيش از جهان موطني دارد كه اصل اوست و به آن جا بازگشت خواهد كرد و لذا دراين جهان به شدت احساس غربت ميكند.[18] عرفا براي بيان اغراض خود از اصطلاحات خاصي استفاده ميكنند كه بيشتر حالت رازگونه دارند و تلاش ميكنند معارف آنها در ميان عامه رواج نيابد، همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غيبت و حضور، ذوق، شرب، سكر، محو و محق و محو، خواطر،[19] هوية و حقيقة الحقايق، احديث و عماء، محبوبين و محبين، وجد و شهود و عيان و مكاشفه و تلوين و تمكين.[20]
تفاوت عرفان و فلسفه : فيلسوف در استدلالات خود تنها به مبادي و اصول عقلي تكيه ميكند. و ابزار كار او عقل و منطق و استدلال است ولي عارف مبادي و اصول كشفي و شهودي را مايه استدلال قرار ميدهد و آن را به زبان عقل توضيح ميدهد. ولذا ابزار كار او، دل، و مجاهده و تصفيه و تهذيب و حركت در باطن است. فيلسوف ميخواهد جهان را به صورت كامل بفهمد و همين را كمال انسان ميداند و عارف تلاش ميكند به كنه و حقيقت هستي كه خداست برسد، در نظر فيلسوف غير خدا هم اصالت دارد و تفاوت ماسوا با خدا در وجوب و امكان است ولي در نظر عارف غير خدا هيچ نيست و هر چه هست اسماء و صفات و تجليات خداست نه اموري در برابر او. [21] موضوع فلسفه موجود است ولي موضوع عرفان موجود حقيقي است كه آن را منحصر در خدا ميداند، و شايد نكته اصلي تفاوت هم اين باشد كه فيلسوف از پيش نتيجه كار فلسفه ورزي خود را نميداند ولي عارف درصدد است آن چه را يافته و شهود كرده است با مبادي عقلي توجيه و تفسير كند.[22]
عرفان عملي : عرفان عملي، بخشي از عرفان است كه روابط و وظايف انسان را با خود، جهان و خدا بيان ميكند. اين بخش از عرفان سير و سلوك ناميده ميشود، در عرفان عملي، حالات و مقامات انسان را در سير به سوي حق از اولين منزل به نام «يقظه» تا وصول به حق كه آخرين منزل است بيان ميشود. در بخش دوم تعريف قيصري از عرفان كه نقل شد به همين نكته اشاره شده است. درباره تعداد مقامات در مسير سلوك، اتفاق نظري وجود ندارد و اصولاً در آغاز تصوف، مقامات ثابت و محدود وجود نداشت و تعاليم هر طريقتي به شيخ آن باز ميگشت و همين عامل باعث اختلاف طريقتهاي عرفاني شد. بعدها، سهروردي چهار مقام اصلي ايمان، توجه، زهد در دنيا و عبادت خدا و نيز چهار مقام فرعي، كم گويي و كم خوري و كم خوابي و اعتزال از مردم را مطرح كرد. برخي ديگر ده مقام و عدهاي 17 مقام ذكر كردند.[23] خواجه نصير الدين طوسي، باب اصلي را مطرح ميكند و هر يك را به 6 فصل تقسيم ميكند كه هر يك نام مقامي است به جز باب آخر كه فناست و آن را قابل تكثير نميداند. در واقع وي 31 مقام را بيان كرده است.[24] مهمترين اثر در عرفان عملي، منازل اسايرين خواجه عبدالله انصاري است كه 10 مرحله اصلي دارد و هر يك از آنها نيز به 10 مرحله تقسيم ميشوند. ده باب اصلي عبارتند از: بدايتها، ابواب، معاملات، اخلاق،اصول، واديها، احوال، ولايات، حقايق، نهايات، و آخرين مقام از آخرين مرحله را توحيد ميداند كه هدف عارف است.[25]
ادامه دارد....
تهيه و تنظيم:حسين الهي مقدم
منابع و مآخذ:
[8] . ر.ك: مطهري، مرتضي، عرفان حافظ، انتشارات صدرا، تهران، 1381، چاپ 19، ص 14. [9] . ر.ك: مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، ص 89 ـ 90. [10] . يثربي، سيد يحيي، همان، ص 232؛ و نيز زرين كوب، عبدالحسين، دنباله جستجو در تصوف ايران، امير كبير، تهران، 1380، چ 5، ص 362؛ و نيز برنجكار، رضا، آشنايي با علوم اسلامي، انتشارات سمت و طه، تهران، 1378، ص 141. [11] . يثربي، سيد يحيي، همان، و نيز برنجكار، رضا، همان، ص 143. [12] . ر.ك: صائن الدين علي التركه: تمهيد القواعد، به تصحيح حسن حسن زاده آملي، انتشارات الف لام ميم، قم، 1381، ص 13 ـ 25. [13] . يثربي، همان، ص 217؛ و برنجكار، همان، ص 142. [14] . يثربي، همان، ص 217 و 218. [15] . يثربي، همان، ص 218. [16] . ر.ك: صائن الدين ابن تركه: همان، ص 26. [17] . ر.ك: يثربي، سيد يحيي، فلسفه عرفان، دفتر تبليغات اسلامي قم، 1377، چ چهارم، ص 33 ـ 62. [18] . ر.ك: مطهري، مرتضي، عرفان حافظ، ص 83 ـ 131. [19] . ر.ك: مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي، ص 161 ـ 173؛ و عرفان حافظ، ص 12. [20] . ر.ك: يثربي، سيد يحيي،عرفان نظري، ص 239 ـ 266. [21] . ر.ك: مطهري، آشنايي با علوم اسلامي، ص 89 ـ 91. [22] . ر.ك: برنجكار، ص 142 ـ 143. [23] . ر.ك: برنجكار، رضا، همان، ص 159. [24] . ر.ك: طوسي، نصير الدين، اوصاف الاشراف، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، تهران، 1368. [25] . ر.ك: خواجه عبدالله انصاري، شرح منازل اسايرين، به شرح عبدالرزاق كاشاني، نگارش علي شيرواني، الزهراء، تهران، 1373.
اشتراک در:
پستها (Atom)